دوران بزرگسالی با گذرگاه های زیادی روبرو است. در واقع، برای برخی از افراد این تغییر و تحولات ممکن است چنان شدید و تأثیرگذار باشند که دوران بلوغ در برابر آن نسیمی گذرا به نظر می آید. بچه ها بزرگ می شوند و خانه را ترک می کنند. دوستان یا اعضاء خانواده ممکن است دچار بحران روح ی شوند. شرکا و دوستان نزدیک هم ممکن است فوت کنند.
مراقبت از پدر و مادر
زمان این پدر و مادر بودند که از شما مراقبت می کردند، امّا حالا نوبت شماست که از آنها مراقبت و نگهداری کنید. شاید پدر و مادر دچار بیماری های جدی شده، یا دیگر مثل گذشته توان انجام امور روزمره را نداشته باشند.ممکن است دیگر وقت آن رسیده باشد که از زندگی مستقل دست بکشند، که البته سؤالات زیادی مطرح می شود: آیا باید به جمع خانواده شما بپیوندند؟ مجتمع بازنشستگان را انتخاب کنند؟ یا به خانه سالمندان بروند؟این زمان برای آنها سخت و آزارنده است، و ممکن است از شما برای گرفتن این تصمیم دشوار کمک بطلبند. منابع و امکانات زیادی که به شما و والدینتان کمک می کنند به جمع بندی بهتری دست یابید،مرگ یکی از والدین، حادثه دیگری است که شما خواهی نخواهی با آن روبرو خواهید شد. این اتاق، فقدان بزرگی است و می تواند صرف نظر از سنی که دارید، شما را به ورطه افسردگی بکشاند. حتی در سن ۶۰ سالگی ممکن است احساس کنید بی کس و کار شده اید و قادر به تصور زندگی، بدون شخصی که چنان تأثیر عمیقی بر شما داشته است، نباشید.سوگواری، راهی است برای کنار آمدن و پذیرش چنین فقدانی. امّا، اگر این سوگواری بیش از حد طول کشید، یا در یکی از مراحل سوگواری یا غم از دست دادن عزیزانتان باقی ماندید، حتماٌ تقاضای کمک کنید. سوگواری یا ماتم گرفتن می تواند منجر به افسردگی طولانی مدت شود.
به سلامت گذر کردن از بحران میانسالی
بحران میانسالی دیگر چه صیغه ای است؟ آیا همه دچار آن می شوند؟ آیا امکان دارد بدون آسیب از آن عبور کرد یا حتی از این هم بهتر می شود، از چنین بحرانی در امان ماند؟کودکی دوره ای است از رشد و مهیا شدن برای بزرگسالی، به عنوان یک جوان، شما با کشف راه ها و گزینه های مختلف و سعی و تلاش برای رسیدن به اهداف، به تدریج راه خود را پیدا می کنید تا رسیدن به میانسالی دیگر به ثبات آرامش و اطمینان، و تبحّر دست یافته اید. ممکن است به اندازه کافی از منابع و امکانات شخصی و مالی هم برخوردار باشید. این برهه می تواند، دوره ای از باروری باشد که در طول آن بسیاری از افراد به بزرگترین موفقیت های خود نایل می شوند.امّا در این سال ها، حوادث زیادی رخ می دهد. شما مجبورید به مسائلی در زمینه کار، ازدواج یا نگهداری از والدین بپردازید. ممکن است پدر، مادر با یکی از عزیزان خود را از دست بدهید. تغییرات ایجاد شده در بدن شما هم گواه این است که دیگر مثل سال های گذشته جوان نیستید. چشم به هم بزنید بازنشستگی و پیری هم از راه می رسند. در چنین شرایطی اگر به اهداف یا سطحی از موفقیت که برای خود در نظر گرفته بودید نرسیده باشید، احتمالاً احساس شکست یا ناکامی خواهید کرد.برای چیره شدن بر طیف وسیعی از تغییر و تحولات و مسائل میانسالی نیاز به استقامت روحی و جسمی بسیار بالا می باشد. افرادی که قادر به غلبه بر این تغییر و تحولات نیستند، راه و روش های زندگی را عوض می کنند یا اولویت ها و اهداف جدیدی برای خود تعیین می کنند، غالباً گفته می شود در بحران میانسالی قرار دارند. بعضی از افراد هم در دوران میانسالی در باتلاق تردید و دودلی فرو می روند، به ناگهان شغل خود را عوض می کنند، مرتب در فکر پیری و مردن هستند یا دارای روابط نامشروع جنسی می باشند. از این جور اقدامات هم تحت عنوان بحران میانسالی یاد می شود.همه افراد دچار بحران میانسالی نمی شوند. امّا اگر شما دچار چنین بحرانی شدید، قرار نیست عاقبت بدی در انتظارتان باشد. شما می توانید به سلامت از آن عبور کنید. هر چه شناخت و آگاهی شما از خودتان بیشتر باشد، توانایی شما در هدایت سکّان زندگی در شرایط جدید و چالش برانگیز هم بیشتر خواهد شد. اهمیت دادن به اولویت ها و مقصدی که زندگی شما به سمت آن حرکت می کند، اقدام مثبت و مفیدی است، البته مادامی که مسیرتان را گم نکنید و دست به اقداماتی نزنید که بعدها مایه پشیمانی گردند.امّا چنانچه متوجه شدید، با دشواری هایی روبه رو هستید، از کمک خواستن واهمه نداشته باشید. با یکی از اعضاء خانواده یا دوستان، یک شخص روحانی، مشاور روانی، پزشک شخصی یا روان شناس این مشکلات را در میان بگذارید. پذیرفتن این واقعیت که شما مشکل دارید و در پی کمک دیگران هستید، ابداً نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه قدرت شماست.
پرداختن به مسائل زناشویی
اهداف و نیازهای متغیر، معکوس شدن وظایف در خانواده، استرس ها و فشارهای زندگی، مشکل داشتن با فرزندان یا والدین، همه اینها زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار می دهند.بسیاری از افراد، هنگامی که زندگی زناشویی در مخاطره قرار می گیرد از رفتن پیش مشاور ازدواج اکراه دارند. امّا گاهی اوقات یک کارشناس مسائل زناشویی می تواند کمک شایانی در گفت و شنود زوجین و در نتیجه، حل کشمکش ها و بهبود روابط بینابینی بنماید. وقتی مسئله چنان مهمی مل زندگی زناشویی در معرض خطر قرار می گیرد، قطعاً مراجعه به مراکز مشاوره، ارزش یکبار امتحان کردن را دارد. اگرچه، گاهی، حتی همه تلاش ها برای آشتی زوجین، به نتیجه نمی رسند.طلاق، در همه سنین، امر شایعی است. طلاق گرفتن و کنار آمدن با شرایط جدید که در پی جدایی و اقدامات قانونی به وجود می آیند، از جمله آزارنده ترین حوادثی می باشد که ممکن است در طول عمر یک شخص رخ دهد. طلاق معمولاً برای هر دو طرف به معنی امکانات مالی کمتر و نیاز به دقت بیشتر در دخل و خرج زندگی است. اگر زوجین فرزندانی هم داشته باشند، این اطفال معصوم هم باید با شرایط جدید خود را وفق دهند- شاید منزل، مدرسه و حتی افراد جدید در زندگی. برخی از بچه ها خیلی سریع با شرایط جدید کنار می آیند، اما بعضی از آنها، این گونه نیستند و اگر دارید طلاق می گیرید و دارای فرزند هستید چنانچه خودتان یا فرزندانتان قادر به کنار آمدن با این واقعه و تغییرات ناشی از آن نیستید حتماً از یک مشاور و روان شناس کمک بگیرید. تقریباً همیشه این گونه است که یک تغییر، آبستن تغییرات دیگر است. تغییرات بسیار زیاد آن هم در یک فاصله زمانی بسیار کوتاه، فشار عصبی بی حد و حصری را بر فرد تحمیل می کند.
کنار آمدن با مرگ یکی از والدین
وقتی سن و سال کمتری داشتید، علت اصلی مرگ و میر در هم سن و سالان شما حوادث و تصادفات بود. امّا هر چه مسن تر می شوید علل طبیعی به تدریج جایگزین حوادث می گردند. بیماری قلبی، سرطان و سکته مغزی عمده ترین علل مرگ و میر در افراد بالای ۴۵ سال هستند. در تشییع جنازه۹ های بیشتری شرکت می کنید، دیگر احساس شکست ناپذیری و جاودانگی نمی کنید، بلکه روز به روز صدای مرگ خود را از دور بهتر می شنوید.مرگ همسر یا شریک زندگی، ممکن است اثرات ویران گری بر روح و روان انسان بگذارد. سوگواری و ماتم گرفت شما سطوح مختلفی دارد: شما دوست صمیمی یا کسی را از دست می دهید که بخش اعظمی از زندگی روزمره شما به نوعی با او و برای او بوده است، و کودکان شما، اگر بچه داشته باشید، پدر یا مادر خود را از دست داده اند.قبل از آنکه همه چیز دوباره به حالت عادی بازگردد، ناگزیر به عبور از یک دوره غم و سوگواری هستید. امّا، چنانچه این ماتم گرفتن شما بیش از حدّ طول کشید یا به نظر مخرّب آمد و شما هم قادر به کنترل و کنار آمدن با آن نیستید از یک مشاور کمک بگیرید. این موضوع را با پزشک خود در میان بگذارید، او ممکن است شما را به یک روان شناس یا روان پزشک معرّفی کند.پس از مرگ همسر یا شریک زندگی، شما مجبور با انجام دادن کارهایی هستید که در گذشته او با شما یا برای شما انجام می داد. شما مجبورید قواعد مقررات جدیدی وضع کرده۹ و یا برقراری روابط اجتماعی جدید، جای خالی او را پر کنید. به تعبیر دیگر، ناگزیر به سر و سامان دادن مجدّد زندگی خود هستید.زنان بیشتر از مردان مرگ همسر را تجربه می کنند، زیرا از هر چهار زن سه نفر بیشتر از شوهرانشان عمر می کنند. زنان یا مردانی که همسر خود را از دست می دهند. ممکن است متحمل فشارهای اقتصادی شوند، ویژه زنان خانه داری که بیرون از منزل کار نمی کنند. یک راه حل ان است ک مجدداً به نیروی کار ملحق شوید، که به اندازه کافی رعب /آور است. می توانید در زمینۀ شغل یابی از مراکز مشاوره کمک بگیرید، یا می توانید مهارت های قدیمی خود را احیاء کرده یا در بازگشت به مدرسه یا شرکت در کلاس های آموزشی مهارت های جدیدی کسب کنید.اگر مشکل مالی نداشته و نیازی هم به کار کردن ندارید، لااقل به امور خداپسندانه و خیرخواهانه بپردازید. می توانید اوقات فراغت خود را به نوعی پر کنید. به زندگی تنوع ببخشید و احساس تنوع و کمال کنید. موزه ها، مدارس، بیمارستان ها، کتابخانه ها و مراکز عام المنفعه تنها برخی از اماکنی هستند که از تجارب و کمک های شما استقبال خواهند کرد.
۵ چیز که باید بدانید
در مواقع اضطراری، اطلاع داشتن از برخی از مسائل مربوط به پدر و مادرتان بسیار مفید خواهد بود. پاسخ سؤالات زیر را پیدا کنید یا لااقل از سهل الوصول بودن اطلاعات ضروری خاطر جمع شوید:
- اسامی پزشکان پدر و مادر شما چه هستند؟
- والدین شما تحت پوشش چه بیمه ای هستند؟ و این بیمه ها چه نوع خدماتی ارائه می دهند؟
- آیا پدر و مادر شما به داروی خاصی حساسیت دارند؟
- چه داروهایی مصرف می کنند؟
- آیا پدر و مادر شما تقاضای پیش از مرگ، مثلاً درخواست قطع یا ادامه اتصال به دستگاه های تنفس مصنوعی در لحظات پایانی عمر را دارند یا خیر؟ و اگر چنین است کپی ان پیش چه کسی است؟
